کلیسا چیست؟



سوال: کلیسا چیست؟

جواب:
خیلی از مردم امروزه کلیسا را یک ساختمان می دانند. این معنی کتاب مقدسی کلیسا نیست. لغت "کلیسا" از لغت یونانی اِکلِزیا گرفته شده است که معنی آن " اجتماع" یا "مجزا شدگان" است. ریشة معنی "کلیسا" از ساختمان نیست، بلکه از مردم است. عجیب است که وقتی از مردم می پرسید به چه کلیسایی می روند، معمولا یک ساختمان را معرفی می کنند. رومیان 16 : 5 می گوید: "کلیسا را که در خانة ایشان است.........سلام برسانید." پولس رسول به کلیسایی اشاره می کند که در خانة آنهاست – نه به ساختمان کلیسا، بلکه به بدن ایمانداران.

کلیسا بدن مسیح است، که سر آن خود اوست. افسسیان 1 : 22-23 می گوید، " و خدا همه چیز را زیر پاهای او نهاد و او را سر همه چیز به کلیسا داد که بدن اوست یعنی پری او که همه را در همه پر می سازد." از روز پنطی کاست تا روزی که مسیح برگردد بدن مسیح از ایمانداران به عیسی مسیح تشکیل می شود (اعمال باب 2). بدن مسیح از دو دید تشکیل شده است:

1) کلیسای جهانی از کسانی تشکیل شده است که با عیسی مسیح رابطة شخصی دارند. " زیرا که جمیع ما بیکروح در یک بدن تعمید یافتیم خواه یهود خواه یونانی خواه غلام خواه آزاد و همه از یک روح نوشانیده شدیم" (1 قرنتیان 12 : 13). این آیه می گوید هر کس که ایماندار است قسمتی از بدن مسیح است و روح مسیح را بعنوان شاهد دارد. کلیسای جهانی خدا همة کسانی هستند که نجات را از طریق ایمان به عیسی مسیح دریافت کرده اند.

2) کلیسای محلی در غلاطیان 1 : 1-2 آمده است که "پولس رسول....و همة برادرانیکه با من می باشند، به کلیساهای غلاطیه". اینجا می بینیم که در منطقة غلاطیه کلیساهای زیادی بودند – یعنی آنچه ما آنرا کلیسای محلی می نامیم. کلیسای تعمیدی (باپتیست)، کلیسای لوتِرَن، کلیسای کاتولیک، و غیره، کلیسای جهانی نیست، بلکه کلیسای محلی، و یک قسمت از بدن ایمانداران است. کلیسای جهانی از کسانی تشکیل شده که متعلق به مسیح هستند و برای نجات به او اعتماد کرده اند. این اعضای کلیسای جهانی باید در کلیساهای محلی مشارکت داشته باشند و بنا شوند.

خلاصه، کلیسا یک ساختمان و یا یک فرقه نیست. براساس کتاب مقدس، کلیسا بدن مسیح است – همة کسانی که ایمانشان را برای نجات روی عیسی مسیح گذاشته اند (یوحنا 3 : 16 ، 1 قرنتیان 12 : 13). کلیساهای محلی اجتماع اعضای کلیسای جهانی هستند. کلیسای محلی جایی است که اعضای کلیسای جهانی کاملا می توانند اصول اول قرنتیان باب 12 را پیاده کنند که تشویق، تعلیم، و بنای یکدیگر در شناخت فیض خداوند عیسی مسیح است.

کلیسا چیست؟

دف کلیسا چیست؟



سوال: دف کلیسا چیست؟

جواب:
اعمال رسولان 2 :42 را می توان عبارتی دانست برای بیان هدف کلیسا:"در تعلیم رسولان و مشارکت ایشان و شکستن نان و دعاها مواظبت می نمودند." بر اساس این آیه، هدف/ فعالیتهای کلیسا باید 1) تعلیم اصول کتاب مقدس، 2) تامین محلی برای مشارکت ایمانداران، 3) انجام عشاء ربانی، و 4) دعا باشد.

کلیسا باید اصول کتاب مقدس را تعلیم بدهد تا ما بتوانیم در ایمانمان ریشه کنیم. افسسیان 4 : 14 به ما می گوید، "تا بعد از این اطفال متموج و رانده شده از باد هر تعلیم نباشیم از دغل بازی مردمان در حیله اندیشی برای مکرهای گمراهی." کلیسا باید محلی باشد برای مشارکت، جایی که مسیحیان به همدیگر تعهد دارند و همدیگر را احترام می کنند (رومیان 12 : 10)، همدیگر را راهنمایی می کنند (رومیان 15: 14)، مهربان و دلسوز یکدیگر هستند (افسسیان 4 : 32)، همدیگر را تشویق می کنند (1 تسالونیکیان 5: 11)، و از همه مهمتر، یکدیگر را دوست دارند (1 یوحنا 3 : 11).

کلیسا باید جایی باشد که ایمانداران عشاء ربانی را دریافت کنند، مرگ و ریختن خون او را بجای ما بیاد بیاورند (1 قرنتیان 11 : 23-26). مفهوم "شکستن نان" (اعمال 2 : 42) ایدة با هم غذا خوردن را هم می دهد. این مثال دیگریست از تشویق به مشارکت. و بالاخره هدف کلیسا بر اساس اعمال رسولان 2 : 42 دعاست. کلیسا جایی است که دعا را تشویق می کند، دعا کردن را تعلیم می دهد، و دعا کردن مرتبا انجام می شود. فیلیپیان 4 : 6-7 ما را تشویق می کند، "برای هیچ چیز اندیشه مکنید بلکه در هر چیز با صلوه و دعا با شکرگزاری مسئولات خود را به خدا عرض کنید. و سلامتی خدا که فوق از تمامی عقل است دلها و ذهنهای شما را در مسیح نگاه خواهد داشت."

وظیفة دیگری که به کلیسا داده شده است، بشارت دادن به خبر خوش نجات از طریق عیسی مسیح است (متی 28 : 18-20، اعمال رسولان 1 : 8). کلیسا خوانده شده است تا در رساندن خبر خوش از طریق کلام و اعمال وفادار باشد. کلیسا باید در جامعه یک " فانوس دریایی" باشد، که خداوند و نجات دهندة ما عیسی مسیح را نشان بدهد. کلیسا هم انجیل را انتشار می دهد و هم اعضا را آماده می کند که خبر خوش را به مردم برسانند (1 پطرس 3 : 15).

هدف نهایی کلیسا در کتاب یعقوب 1 : 27 بیان شده است "پرستش صاف و بیعیب نزد خدا و پدر این است که یتیمان و بیوه زنان را در معصیت ایشان تفقد کنند و خود را از آلایش دنیا نگاه دارند." کلیسا برای خدمت به نیازمندان است. این فقط شامل رسانیدن خبر خوش نجات نیست، بلکه تامین احتیاجات جسمانی لازم و مناسب نیز هست (غذا، لباس، خانه). کلیسا همچنین برای مسلح کردن ایمانداران در مسیح با سلاح هایی است که لازم دارند تا بر گناه تسلط بیابند و از آلودگی دنیا آزاد شوند. این بوسیلة تعالیم کتاب مقدسی و مشارکت مسیحیان انجام می شود.

بنابراین، هدف کلیسا چیست؟ پولس رسول تصویری به ایمانداران قرنتس می دهد. کلیسا دستهای خدا، دهان، و پاهای خدا در این دنیاست- یعنی بدن مسیح (1 قرنتیان 12 : 12-27). ما باید کارهایی را انجام دهیم که اگر عیسی مسیح اینجا در جسم روی زمین بود انجام می داد. کلیسا باید "مسیحی" ، "شبیه مسیح"، و پیرو مسیح باشد.

دف کلیسا چیست؟

اهمیت تعمید مسیحیان چیست؟



سوال: اهمیت تعمید مسیحیان چیست؟

جواب:
مطابق مطابق کتاب مقدس، تعمید مسیحی شهادتی ظاهری است از آنچه دردرون زندگی یک ایماندار اتفاق افتاده است. تعمید مسیحی هویت ایماندار را با مرگ، تدفین و رستاخیزمسیح به تصویر میکشد. کتاب مقدس میگوید: "آيا نمیدانيد كه جميع ما كه در مسيح عيسی تعميد يافتيم، در موت او تعميد يافتيم؟ پس چونكه در موت او تعميد يافتيم، با او دفن شديم تا آنكه به همين قسمی كه مسيح به جلال پدر از مردگان برخاست، ما نيز در تازگی حيات رفتار نمائيم" (رومیان 6: 3-4). در تعمید مسیحی، مرحله فرو رفتن در آب ، دفن شدن با مسیح را به تصویر میکشد و عمل خارج شدن از آب نشان دهندۀ رستاخیز عیسی مسیح است.

قبل از تعمید یافتن، دو شرط وجود دارد: 1ـ شخصی که میخواهد تعمید یابد، لازم است که عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود پذیرفته باشد، و 2ـ باید بداند که تعمید، حاکی از چیست. اگر شخصی، عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندهاش پذیرفته باشد، و بداند که تعمید گامی است برای اطاعت و اعلام آشکارایمان او به مسیح، و مشتاق تعمید یافتن باشد، دلیلی برای منع کردن او از تعمید وجود ندارد. طبق گفتۀ کلام خدا، تعمید گامی ساده برای پیروی و اعلام علنی ایمان به عیسی مسیح ( که تنها راه نجات است) میباشد. تعمید مسیحی امر مهمی است، چرا که گامی است از اطاعت، اعلام علنی ایمان به مسیح و تسلیم شدن به او، و هویت یافتن با مرگ، تدفین، و رستاخیز عیسی مسیح.

اهمیت تعمید مسیحیان چیست؟

اهمیت شام خداوند/ عشاء ربانی مسیحیان چیست؟



سوال: اهمیت شام خداوند/ عشاء ربانی مسیحیان چیست؟

جواب:
مطالعه دربارة عشاء ربانی تجربه ایست که بعلت عمق مطلب جان را تکان می دهد. در عید قدیمی فصح و غروب مرگش بود که عیسی غذای دسته جمعی مهمی ترتیب داد که ما تا به امروز آنرا انجام می دهیم. این قسمت مهمی از پرستش مسیحیان است. این ما را بیاد مرگ خداوندمان و قیام او می اندازد و اینکه منتظر بازگشت پر جلالش در آینده باشیم.

عید فصح مقدسترین عید سال دینی یهودیان بود. این عید بلای آخر در مصر را بیاد آنها می آورد که نخست زادة مصریان مردند و اسرائیلیان بعلت خون بره ای که به چهار چوب در هایشان پاشیده بودند زنده ماندند. بعد بره را پختند و با نان فطیر خوردند. فرمان خدا این بود که این عید نسل اندر نسل برگزار شود. این داستان در کتاب خروج 12 نوشته شده است.

در ضمن شام آخر- عید فصح – عیسی نان را گرفت و خدا را شکر کرد. در حالیکه نان را پاره می کرد و به شاگردان می داد، گفت، "این است جسد من که برای شما داده می شود. اینرا بیاد من بجا آرید و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت این پیالة عهد جدید است در خون من که برای شما ریخته می شود" (لوقا 22 : 19-21). او عید را با یک سرود خاتمه داد (متی 26 :30)، و شب به کوه زیتون رفتند. در آنجا بود که همانطور که نبوت شده بود یهودا به عیسی خیانت کرد. روز بعد او مصلوب شد.

موضوع عشاء ربانی در اناجیل آمده است (متی 26: 26-29 ، مرقس 14 : 17-25 ، لوقا 22: 7-22 و یوحنا 13 : 21-30). پولس رسول در مورد عشاء ربانی در 1 قرنتیان 11: 23-29 نوشته است. پولس عبارتی گفته است که در اناجیل نوشته نشده است: "پس هر که بطور ناشایسته نانرا بخورد و پیالة خداوند را بنوشد مجرم بدن و خون خداوند خواهد بود. اما هر شخص خود را امتحان کند و بدینطور از آن نان بخورد و از آن پیاله بنوشد. زیرا هر که می خورد و می نوشد فتوای خود را می خورد و می نوشد اگر بدن خداوند را تمییز نمیکند" (1 قرنتیان 11: 27-29). ممکن است ما بپرسیم منظور از "بطور ناشایسته" در نان و پیاله شریک شدن یعنی چه. ممکن است معنی آن این باشد که معنی واقعی نان و پیاله از بین برود و بهای سنگینی که نجات دهندة ما برای نجات ما پرداخت فراموش شود. و یا ممکن است معنی آن این باشد که مراسم مراسمی مرده و تشریفاتی بشود و یا اشخاص با گناه اعتراف نشده به شام خداوند نزدیک شوند. برای انجام دستور عمل پولس، قبل از اینکه نان بخوریم و از پیاله بنوشیم، باید خودمان را تفتیش کنیم.

عبارت دیگری که پولس گفت و در اناجیل نیست این است که "زیرا هر گاه این نانرا بخورید و این پیاله را بنوشید موت خداوند را ظاهر می نمایید تا هنگامیکه باز آید" (1 قرنتیان 11 : 26). این به دوران انجام مراسم زمان مشخصی می دهد – تا بازگشت خداوند. از این عبارات مختصر یاد می گیریم که چطور عیسی دو عنصر ضعیف را بعنوان سمبل بدن و خونش انتخاب کرد و از آنها بعنوان نشانه ای از مرگش استفاده کرد. این نشانه یک مرمر کنده کاری شده و یا قالب برنجی نبود، بلکه نان بود و شراب.

او اعلام کرد که نان سمبل بدن اوست که شکسته می شود. استخوان شکسته ای در کار نبود، اما بدن او آنقدر شکنجه شده بود که بسختی قابل تشخیص بود (مزمور 22 : 12-17، اشعیاء 53 : 4-7). شراب سمبل خون اوست، نشانة مرگ وحشتناکی که باید بزودی تجربه می کرد. او، پسر کامل خدا، نبوتهای بیشماری را که در عهد عتیق دربارة نجات دهنده پیشگویی شده بود تکمیل کرد (پیدایش 3 : 15، مزمور 22 ، اشعیاء 53). وقتی او گفت، "این را بیادگاری من انجام دهید،" منظورش این بود که این رسم باید در آینده هم ادامه پیدا کند. بعلاوه منظورش این بود که عید فصح، که باید یک بره قربانی می شد و سمبل قربانی شدن برة خدا بود که گناه جهان را بر می دارد، در شام خداوند تکمیل شد. عهد جدید جای عهد عتیق را گرفت وقتیکه مسیح، برة عید فصح (1 قرنتیان 5 :7)، قربانی شد (عبرانیان 8: 8-13). دیگر به مراسم قربانی احتیاجی نبود (عبرانیان 9: 25-28). شام خداوند/عشاء ربانی مسیحیان یک یادآوریست از آنچه مسیح برای ما انجام داد و جشنیست برای آنچه ما در نتیجة قربانی او دریافت می کنیم.

اهمیت شام خداوند/ عشاء ربانی مسیحیان چیست؟

چرا شرکت در کلیسا مهم است؟



سوال: چرا شرکت در کلیسا مهم است؟

جواب:
کتاب مقدس به ما می گوید که ما نیاز به شرکت در کلیسا داریم تا بتوانیم خدا را با ایمانداران دیگر پرستش کنیم و از کلام خدا برا ی رشد روحانی خود تعلیم بگیریم (اعمال رسولان 2 : 42 ، عبرانیان 10 : 25). کلیسا جایی است که ایمانداران می توانند همدیگر را محبت کنند (1 یوحنا 4 : 12)، همدیگر را تشویق کنند (عبرانیان 3 : 13)، ملاحظة یکدیگر را بکنند (عبرانیان 10 : 24)، همدیگر را خدمت کنند (غلاطیان 5 : 13)، همدیگر را راهنمایی کنند (رومیان 15 : 14)، به همدیگر افتخارکنند (رومیان 12 : 10)، و با هم مهربان و دلسوز همدیگر باشند (افسسیان 4 : 32).

وقتی کسی به عیسی مسیح برای نجاتش اعتماد می کند، او عضو بدن مسیح می شود (1 قرنتیان 12 : 27). برای اینکه یک کلیسا درست عمل کند، همة "قسمتهای بدن" آن باید موجود باشند (1 قرنتیان 12 : 14-20). همینطور، یک ایماندار بدون کمک و مشویق ایمانداران دیگر نمی تواند به بلوغ کامل روحانی برسد (1 قرنتیان 12 : 21-26). به این دلایل، شرکت در کلیسا، و مشارکت باید جنبة منظمی در زندگی یک ایماندار داشته باشد. شرکت هفتگی در کلیسا برای یک ایماندار بعنوان یک امر قانونی و "واجب" نیست، اما کسیکه به مسیح تعلق دارد باید خودش اشتیاق پرستش خدا، دریافت کلام او، و مشارکت با ایمانداران دیگر را داشته باشد.

چرا شرکت در کلیسا مهم است؟

چه روزی روز سبت است، شنبه یا یکشنبه؟ آیا مسیحیان باید سبت را نگه دارند؟



سوال: چه روزی روز سبت است، شنبه یا یکشنبه؟ آیا مسیحیان باید سبت را نگه دارند؟

جواب:
اغلب ادعا می شودکه "خدا روز سبت را در باغ عدن برقرار کرد" و این بعلت ارتباط بین سبت و خلقت در خروج 20 : 11 است. اگر چه استراحت خدا در روز هفتم (پیدایش 2 : 3) سایه ای از قانون سبت در آینده بود، اما در کتاب مقدس قبل از اینکه فرزندان اسرائیل سرزمین مصر را ترک کنند، حرفی از سبت نیست. جایی در کتاب مقدس نوشته نشده است که از آدم تا موسی سبتی نگهداشته می شد.

کلام خدا کاملا واضح است که نگه داشتن سبت علامت مخصوصی بین خدا و اسرائیل بود: "پس بنی اسرائیل سبت را نگه بدارند نسلا بعد نسل سبت را بعهد ابدی مرعی دارند. این در میان من و بنی اسرائیل آیتی ابدیست زیرا که در شش روز خداوند آسمان و زمین را ساخت و در روز هفتمین آرام فرموده استراحت یافت" (خروج 31 : 16-17).

در تثنیه 5، موسی ده فرمان را برای نسل بعد تکرار می کند. در اینجا بعد از اینکه در آیات 12- 14 فرمان به نگه داشتن سبت داده می شود، موسی دلیل اینکه سبت به قوم اسرائیل داده می شود بیان می کند: "و بیاد آور که در زمین مصر غلام بودی و یهوه خدایت ترا بدست قوی و بازوی دراز از آنجا بیرون آورد. بنا براین یهوه خدایت ترا امر فرموده است که روز سبت را نگه داری" (تثنیه 5 : 15).

قصد خدا برای دادن سبت به قوم اسرائیل این نبود که آفرینش را بیاد داشته باشند، بلکه باید بردگی در مصر و نجات خداوند را بیاد می آوردند. به آنچه برای نگه داشتن سبت لازم بود توجه کنید: در سبت شخص نمی توانست خانه اش را ترک کند (خروج 16 : 29)، نمی توانست آتش روشن کند (خروج 35 : 3)، و نمی توانست کسی را به کار گمارد (تثنیه 5 : 14). کسی که قانون سبت را می شکست باید کشته می شد (خروج 31 : 15، اعداد 15 : 32-35).

بررسی قسمتهای مختلف عهد جدید به ما چهار نکتة مهم را نشان می دهد: 1) وقتی مسیح در بدن پر جلالش و در روزی که ذکر شده ظاهر شود، آن روز روز اول هفته است (متی 28: 1 و9 و10 ، مرقس 16 : 9 ، لوقا 24 : 1 و 13 و 15 ، یوحنا 20 : 19 و 26). 2) تنها وقتی که سبت از اعمال رسولان تا مکاشفه گفته شده است منظور بشارتی به یهودیان در کار بوده و معمولا در کنیسه اتفاق افتاده است ( اعمال رسولان بابهای 13-18). پولس رسول نوشت که "یهود را چون یهود گشتم تا یهود را سود برم" (1 قرنتیان 9 : 20). پولس به کنیسه نرفت تا با آنها مشارکت داشته باشد و مقدسین را بنا کند، اما رفت تا گمشدگان ملزم شده نجات یابند. 3) پولس رسول می گوید "بعد از این بنزد امتها می روم" (اعمال رسولان 18 : 6)، سبت دیگر هرگز ذکر نشد. و 4) بجای اینکه بخواهیم به روز سبت بچسبیم، بقیة عهد جدید بر عکس آن را می گوید (غیر از نکتة سوم، منجمله کولسیان 2 : 16).

با دقت بیشتر به نکتة چهارم در بالا متوجه می شویم که در عهد جدید برای ایمانداران نگه داشتن روز سبت الزامی نیست، و بعلاوه نشان می دهد که عقیدة یکشنبه بعنوان "سبت مسیحیان" هم غیر کتاب مقدسی است. همانطور که در بالا بحث کردیم، بعد از اینکه پولس تمرکزش را روی امتها گذاشت روز سبت یکبار ذکر شده است، "پس کسی دربارة خوردن و نوشیدن و دربارة عید و هلال و سبت بر شما حکم نکند. زیرا که اینها سایة چیزهای آینده است لیکن بدن از آن مسیح است." ( کولسیان 2 : 16-17). سبت یهودیان بر روی صلیب بر داشته شد. جایی که مسیح " آن دستخطیرا که ضد ما و مشتمل بر فرایض و بخلاف ما بود محو کرد" (کولسیان 2 : 14 ).

این مطلب بیش از یکبار در عهد جدید تکرار شده است: "یکی یکروز را از دیگری بهتر می داند و دیگری هر روز را برابر می شمارد. پس هر کس در ذهن خود متیقن شود. آنکه روز را عزیز نمی دارد هم برای خداوند نمی دارد" (رومیان 14 : 5 -6 الف). "اما الحال که خدا را می شناسید بلکه خدا شما را می شناسد چگونه باز بر می گردید بسوی آن اصول ضعیف و فقیر که دیگر می خواهید از سر نو آنها را بندگی کنید؟ روزها و ماهها و فصل ها و سالها را نگاه می دارید" (غلاطیان 4 : 9-10).

اما بعضی ادعا می کنند که دستوری از طرف کنستانتین در 321 میلادی روز سبت را از شنبه به یکشنبه تغییر داد. در چه روزی کلیسای اولیه برای پرستش جمع می شدند؟ کلام خدا هرگز جمع شدن ایمانداران را برای پرستش در روز سبت (شنبه) ذکر نمی کند. بهرحال، قسمتهای واضحی از کلام وجود دارد که روز اول هفته را ذکر می کند. برای مثال، اعمال رسولان 20 : 7 می گوید که "در اول هفته چون شاگردان بجهه شکستن نان جمع شدند." در 1 قرنتیان 16 : 2 پولس ایمانداران قرنتس را امر می کند "در روز اول هفته هر یکی از شما بحسب نعمتیکه یافته باشد نزد خود ذخیره کرده بگذارد"

از آنجایی که پولس این هدیه را در 2 قرنتیان 9 : 12 بعنوان خدمت معرفی می کند، این جمع آوری هدایا می باید با پرستش اجتماع مسیحیان در یکشنبه مربوط باشد. از نظر تاریخی یکشنبه، نه شنبه، روز جمع شدن مسیحیان در کلیسا بود، و این رسم به قرن اول مسیحیت بر می گردد.

سبت به قوم اسرائیل داده شد، نه به کلیسا. سبت هنوز شنبه است، نه یکشنبه، و هیچ وقت عوض نشده است. اما سبت قسمتی از قانون عهد عتیق است، و مسیحیان از اسارت قانون آزادند (غلاطیان 4 : 1-26، رومیان 6 : 14). نگه داشتن سبت از مسیحیان خواسته نشده –چه شنبه و چه یکشنبه. اولین روز هفته، یکشنبه، روز خداوند (مکاشفه 1 : 10) خلقت تازه را با مسیح بعنوان سرور ما که قیام کرده است جشن می گیرد. ما مجبور نیستیم سبت عهد موسی را نگه داریم، اما آزادیم که عیسی قیام کرده را خدمت کنیم. پولس رسول گفت که هر شخص مسیحی باید خودش تصمیم بگیرد که استراحت سبت را نگه دارد یا نه، "یکی یکروز را از دیگری بهتر می داند و دیگری هر روز را برابر می شمارد پس هر کس در ذهن خود متیقن شود" (رومیان 14 :5). ما باید هر روز خدا را پرستش کنیم، نه فقط شنبه یا یکشنبه.

چه روزی روز سبت است، شنبه یا یکشنبه؟ آیا مسیحیان باید سبت را نگه دارند؟

چرا من باید مذهبی جامع داشته باشم؟



سوال: چرا من باید مذهبی جامع داشته باشم؟

جواب:
معنی "مذهب" چیزیست مثل "ایمان به خدا یا خدایان برای پرستش، که معمولا بوسیلة مراسم مخصوصی انجام می شود، هر سیستم ایمانی، پرستش، و غیره، که اغلب جنبة اخلاقی داشته باشد." در نور این تعریف، کتاب مقدس از مذهبی جامع صحبت می کند، اما در خیلی موارد هدف و اثر "مذهب جامع" چیزی نیست که خدا را خشنود کند.

در پیدایش باب 11، احتمالا اولین مذهب جامع، مردم زمان نوح بودند که بجای اطاعت از خدا و پر کردن زمین، با هم جمع شدند تا برج بابل را بسازند. آنها ایمان داشتند که اتحادشان مهمتر از رابطه شان با خدا بود. پس خدا وارد شد و زبانهای آنها را مغشوش کرد تا سیستم این جامعة مذهبی را در هم بشکند.

در خروج باب 6 و بعد از آن، خدا یک مذهب جامع برای قوم اسرائیل درست کرد. ده فرمان، قوانین مربوط به خیمة اجتماع، و سیستم قربانی ها همه بوسیلة خدا بر قرار شد و قوم اسرائیل آنرا پیروی کردند. مطالعة بیشتر عهد جدید واضح می کند که قصد این مذهب این بود که احتیاج قوم را به نجات دهنده اش مسیح نشان دهد (غلاطیان 3، رومیان 7). بهر حال، خیلی ها این را اشتباه متوجه شده اند و بجای خدا قوانین و مراسم را پرستش می کنند.

در طی تاریخ اسرائیل، خیلی از سختیهایی که اسرائیلیان تجربه کردند بخاطر مسائل مربوط به مذهب بود. مثل پرستیدن بعل (داوران 6 ، 1 پادشاهان 18)، داجون (1 سموئیل 5)، و مولک (2 پادشاهان 23 :10). خدا پیروان این خدایان را شکست داد، و قدرت و توانایی خود را نشان داد.

در اناجیل، فریسیان و صدوقیان بعنوان نمایندگان جامعة مذهبی زمان مسیح معرفی شده اند. عیسی دائما آنها را دربارة تعالیم غلط و زندگی ریاکارانه شان، مورد سرزنش قرار می داد. در رسالات، گروههایی بودند که انجیل را با لیستی از اعمال و مراسم مخلوط می کردند. آنها در ضمن روی ایمانداران فشار می آوردند که این مسیحیت ساختگی را قبول کنند. غلاطیان و کولسیان دربارة این مذاهب هشدار می دهند. در کتاب مکاشفه، مذهبی بعنوان مذهب جهانی روی دنیا اثر خواهد گذاشت.

در خیلی از موارد، نتیجة مذهب انحراف از هدف خداست. بهر حال، کتاب مقدس از گروه ایماندارانی صحبت می کند که در نقشة خدا هستند. خدا به این گروه منظم ایمانداران کلیسا می گوید. توضیح آن در کتاب اعمال رسولان و رسالات نشان می دهد که کلیسا باید منظم و متحد باشد. در گروه بودن باعث امنیت، ثمربخش بودن و کثیر شدن است (اعمال رسولان 2 : 41-47). در مورد کلیسا، بهتر است رابطة جامع خوانده شود.

مذهب سعی انسان برای داشتن رابطه با خداست. ایمان مسیحی رابطة با خداست بخاطر آنچه او برای ما از طریق قربانی کردن عیسی مسیح انجام داده است. راهی برای رسیدن به خدا وجود ندارد (او به ما رسیده است- رومیان 5 :8). غروری وجود ندارد (همه با فیض دریافت شده است-افسسیان 2 :8-9). دعوایی بر سر رهبر ی کردن نباید باشد (مسیح سر است-کولسیان 1 : 18). و تعصبی نباید باشد (ما همه در مسیح یک هستیم- غلاطیان 3 : 28). مسئله بر سرگروه و جامعه بودن نیست، بلکه اشکال در تمرکز کردن روی قوانین و مراسم مذهبیست.

چرا من باید مذهبی جامع داشته باشم؟

آیا زنان میتوانند واعظ و شبان کلیسا باشند؟ کتابمقدس در رابطه با نقش زنان در خدمت موعظه و شبانی چه میگوید؟



سوال: آیا زنان میتوانند واعظ و شبان کلیسا باشند؟ کتابمقدس در رابطه با نقش زنان در خدمت موعظه و شبانی چه میگوید؟

جواب:
این روزها موضوع خدمت موعظه و شبانی زنان در کلیسا جنجالیترین و بحثانگیزترین موضوع روز میباشد. در نتیجه خیلی مهم است درک کنیم که این موضوع در مورد ضدیت مردان با زنان نیست. از یک طرف زنانی را میبینیم که معتقدند زنان نباید در مقام شبانی خدمت کنند چرا که کتابمقدس محدودیتهائی در این باره قائل است. و از طرف دیگر مَردانی هستند که معتقدند زنان میتوانند موعظه کنند و هیچ محدودیتی برای خدمت آنان وجود ندارد. پس، بحث این نیست که مردان برتری جنسی دارند و زنان باید مورد تبعیض واقع شوند. بلکه موضوع اصلی بحث تفسیر کلام خدا است.

در اول تیموتاوس 2 : 11 – 12 میخوانیم: "زن با سكوت، به كمال اطاعت تعليم گيرد. و زن را اجازت نمیدهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلط شود بلكه در سكوت بماند". خداوند مقرر نموده که زنان و مردان در کلیسا وظایف متفاوتی داشته باشند. این نتیجۀ نحوۀ خلقت (تیموتاوس 2 : 13) و همان روشی است که بوسیلۀ آن گناه وارد جهان شد (دوم تیموتاوس 2 : 14). خداوند از طریق نوشتههای پولس، زنان را ازخدمت تعلیم روحانی و اقتدار بر مردان باز میدارد. و همین مورد باعث منع ورود زنان به خدمت شبانی میشود چرا که شبانی بطور قطع شامل موعظه، تعلیم، و داشتن اقتدار روحانی بر مردان است.

این تعلیم که زنان نمیتوانند وارد خدمت شبانی کلیسا شوند شدیداً مورد انتقاد قرار گرفته است. بعضیها گفتههای پولس را اینگونه تعبیر میکنند که پولس زنان را از تعلیم منع نموده زیرا در قرن اول، زنان عُمدتاًَ فاقد تحصیلات بودند. اما اول تیموتاوس 2 : 11 – 14 هرگز صحبت از شرایط تحصیلی نمیکند. اگر تحصیلات تنها معیار خدمت بود، اکثر شاگردان مسیح واجد شرایط برای خدمت نمیشدند! دومین ایرادی که مخالفین مطرح میکنند این است که پولس فقط زنان کلیسای شهر افسس را از تعلیم منع نموده است (پولس رسالۀ اول خود به تیموتاوس را خطاب به تیموتاوس، که شبان کلیسای افسس بود، نوشته است). شهر افسس از آن لحاظ مشهور بود که معبد آرتمیس (الاهه دروغین یونانی – رومی) در آنجا واقع بود. و در عبادت آرتمیس، زنان از اقتدار کامل برخوردار بودند. اما با این وجود، رساله اول تیموتاوس در هیچ جا از آرتمیس صحبت به میان نمیآورد؛ و پولس هرگز نمیگوید که عبادت آرتمیس دلیل محدودیتهائی است که وی در اول تیموتاوس 2 : 11 – 12 مطرح کرده است.

سومین ایراد رایج این است که ممانعت زنان از خدمت شبانی فقط شامل زنان شوهردار میباشد. این گروه معتقدند که چون کلمات یونانی بکار رفته در اول تیموتاوس 2 : 11 – 14 به زنان و شوهران اشاره دارد، پس نمیتواند دربرگیرندۀ زنان و مردان در حالت کلی باشد. اما ابتدائیترین مفهوم کلمات مذکور اشاره به زنان و مردان دارد. علاوه بر این، دقیقاً همین کلمات در آیات 8 – 10 بکار رفتهاند. آیا باید فقط شوهران، دستهای مقدّس را بدون غيظ و جدال برافراخته، در هر جا دعا كنند( آیه 8 )؟ و همچنين آیا فقط زنان شوهردار باید خويشتن را بيارايند به لباس مزيّن به حيا و پرهيز، ...كه دعوی دينداری می كنند به اعمال صالحه ( آیات 9 – 10 )؟ البته که نه!! آیات 8 – 10 به زنان و مردان در حالت کلی اشاره دارد؛ نه فقط زنان شوهردار. هیچ دلیلی وجود ندارد مبنی بر اینکه متن مندرج در آیات 11 – 14 فقط مختص زنان شوهردار باشد.

ایراد رایج دیگر بر این تعلیم (عدم شبانی و تعلیم زنان) این است که زنانی چون مریم، دبوره، حُلْدَه، پرسكله، فيبی و غیره در کتاب مقدس، موقعیت و نقش رهبری داشتهاند. اما این مخالفت، نکات مهمی را نادیده میگیرد. در مورد دبوره، او فقط یک داور زن در میان 13 داور مَرد بود. در مورد حُلْدَه ،او تنها نبیه در برابر انبیای بسیاری بود که کلام خدا به آنها اشاره کرده است. تنها ارتباط مریم با مقوله رهبری به نسبت خواهریش با موسی و هارون بر میگردد. البته در زمان پادشاهان دو زن برجسته و تأثیر گذار بنامهای عَتَلْيا و ایزابل وجود داشتند که اصلاً نمونههای خوبی برای رهبری روحانی بشمار نمیروند.

درکتاب اعمال رسولان باب 18، نامهای پرسكله و اكيلا به عنوان خادمین امین عیسی مسیح ذکر شده است. اسم پرسكله اول آمده است شاید به این دلیل که در کار خدمت برجستهتر از شوهرش بوده است. اما با این وجود، در هیچ جا اشاره نشده که پرسكله مبادرت به خدماتی نموده که با اصول اول تیموتاوس 2 : 11 – 14 در تضاد میباشد. پرسكله و اكيلا ، اپلس را به خانۀ خود آوردند وبا دقّت تمام طريق خدا را بدو آموختند (اعمال 18 : 26).

در رومیان 16 : 1 حتی فيبی به عنوان خادمه (شماس) بجای خادم در نظر گرفته شده است و به این مفهوم نیست که در کلیسا نقش معلم را ایفا میکرد. قابلیت تعلیم یکی از مشخصههای رهبران بود نه شماسان (اول تیموتاوس 3 : 1 - 13؛ تیطس 1 : 6 – 9). رهبران ،اسقفها ، شماسان چنین توصیف شده اند که باید "صاحب يك زن" باشند، "فرزندان خويش را در كمال وقار مطيع گرداند،" و "باوقار" باشند. علاوه بر این، هنگامی که پولس میخواهد در رسالاتش (اول تیموتاوس 3 : 1 - 13 و تیطس 1 : 6 – 9) در مورد رهبر، اسقف، و شماس صحبت کند، بطور متعدد از ضمائر مذکر استفاده میکند.

ساختار اول تیموتاوس 2 : 11 – 14 دلیل این بحث را کاملاً آشکار میکند. آیه 13 با کلمه "زیرا" آغاز میشود و همین کلمه دلیل اظهارات پولس در آیات 11 – 12 را روشن میکند. چرا زن نمیتواند تعليم دهد يا بر شوهر مسلط شود؟ زيرا كه آدم اوّل ساخته شد و بعد حوّا. و آدم فريب نخورد بلكه زن فريب خورده، در تقصير گرفتار شد. دلیل همین است. خدا در ابتدا آدم را خلق نمود و بعد حّوا را تا برای او معاونی باشد. همین نظمی که در آفرینش وجود دارد در شکل گیری جوامع انسانی و بنیاد خانواده (افسسیان 5 : 22 – 23) و کلیسا، کاربُردی جهانی یافته است. فریب خوردن حّوا نیز دلیلی است بر اینکه زن نباید در مقام شبانی خدمت کند و به لحاظ روحانی بر مَرد مسلط شود. این مورد عدّۀ بسیاری را متقاعد کرده است که زنان نباید تعلیم دهند چون احتمال دارد زودتر فریب شیطان را بخورند. این مسئله واقعاً بحث انگیز است... اگر زنان سریعتر و بسادگی فریب شیطان را میخورند، پس چرا باید به آنها اجازه داد کودکان را تعلیم دهند (که خیلی سریعتر فریب میخورند) و یا معلم بانوان باشند (که طبق همین فرض، سریعتر و بسادگی فریب میخورند)؟ این آن چیزی نیست که متن تعلیم میدهد. زن نمیتواند تعليم دهد يا بر شوهر مسلّط شود چون حّوا فریب خورد. در نتیجه، خدا اولویت اقتدار تعلیمی در کلیسا را به مَرد داده است.

توانائی زنان بیشتر در ترحم، آموزش و کمک است. خدمات بسیاری در کلیسا متکی بر زنان است. زنان در کلیسا از دعا و نبوت کردن منع نشدهاند (اول قرنتیان 11 : 5). آنها فقط از داشتن تسلط روحانی بر مردان و تعلیم آنان منع شده اند. در هیچ جای کلام خدا زنان منع نشدهاند که ثمرۀ روحالقدس را بکار گیرند (اول قرنتیان باب 12). زنان نیز همچون مَردان دعوت شدهاند تا دیگران را خدمت نموده و ثمرات روحالقدس به ظهور رسانند (غلاطیان 5 : 22 – 23)، و خبر خوش انجیل را به گمشدگان برسانند (متی 28 : 18 – 20؛ اعمال 1 : 8؛ اول پطرس 3 : 15).

خداوند چنین مقرر نموده که در کلیسا فقط مَردان در مقام اقتدار و تعلیم روحانی خدا را خدمت نمایند. این به آن دلیل نیست که لزوماً مَردان معلمین بهتری هستند، و یا اینکه زنان پست تر و یا کم هوشترند (مسئله اصلاً این نیست). بلکه حقّ مطلب این است که این نقشۀ خدا برای عملکرد کلیساست. مقرر شده است که مَرد از طریق زندگی و سخنانش نمونه رهبری روحانی باشد. زن نقش آمرانۀ کمتری دارد. زنان تشویق شدهاند که زنان دیگر را تعلیم دهند (تیطس 2 : 3 – 5). همچنین کلام خدا، زنان را از تعلیم به کودکان منع نکرده است. تنها فعالیتی که زنان از آن منع شدهاند تعليم و مسلّط شدن بر مردان است. و بطور منطقی این مسئله شامل شبانی و موعظه نیز میشود. بهیچ وجه این مسئله باعث نمیشود که قدر و منزلت زنان کمتر شود بلکه بیشتر باعث میشود که آنها در خدمتی مشغول شوند که خدا آنها را به انجام آن فراخوانده و مستعد نموده است.

آیا زنان میتوانند واعظ و شبان کلیسا باشند؟ کتابمقدس در رابطه با نقش زنان در خدمت موعظه و شبانی چه میگوید؟